خاطرات

ساخت وبلاگ
حکایت زیبایی از سعدی در وصف تغییر حال درویش که حال همه آدمهایی را که اطراف خود می بینیم را به خوبی توصیف می کند. این رسم زمانه است که مدام در قلیان و دگردیسی باشیم . اگر قرار بود همیشه خوشحال یا همیشه ناراحت و غمگین بودیم دنیا خیلی کسل کننده تر و غم انگیز تر از چیزی می شد که هست. یکی پرسید از آن گم کرده فرزندکه ای روشن گهر پیر خردمندز مصرش بوی پیراهن شنیدیچرا در چاه کنعانش ندیدی؟بگفت احوال ما برق جهان استدمی پیدا و دیگر دم نهان استگهی بر طارم اعلی نشینیمگهی بر پشت پای خود نبینیماگر درویش در حالی بماندیسر دست از دو عالم برفشاندی خاطرات...
ما را در سایت خاطرات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5aghaznewday8 بازدید : 40 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1396 ساعت: 19:15

اصولا توی دنیا مکتب های بشری زیادی وجود دارد. شاید از مکاتب ناشناخته تر و فردی تر که بگذریم بتوانیم تعدادی مکتب مهم را نام ببریم.مکتب عقلی مکتبی که به عقل باور دارد و انسان را چیزی جر عقل نمی داند و از رهبران معروف این مکاتب سقراط و کانت از نمونه خارجی و  ابوعلی سینای خودمون را نام می بریم. این افراد عقیده دارند هر پدیده ای از منظر  و  مجرای عقل توجیه پذیر است .  مکتب عشق مکتبی که ظاهرا مقابل عشق قرار دارد و  عقل را حقیر می شمارد و عقیده داره عقل هم چیزی مثل چشم ماست یک ابراز برای شناخت جهان و ماهیت اصلی و جوهر و ذات انسان روح است و از طریق روح باید مسائل را بررسی کرد. مکتب هایی که اقتدار گرا هستند  و عقیده دارند که با قدرت و اقتدار است که انسان می تواند به اون ابر مرد نیچه نزدیک بشه. مکتب اگریستانسیال یک مکتب دیگه است که از بعد فردی فراتر می رورد و جنبه اجتماعی به خودش می گیرد و می گه که ما همه در قبال سایر انسان ها مسئولیم چون انسان آزاد آفریده شده و چون آزاده خود تصمیم گیرنده است و طبق گفته سارتر که از بزرگان این مکتب، اگر کودکی در آفریقا از گرسنگی بمیرد من اینجا در ایران مسئولم چون من تصمیم گرفتم اینجا این چرندیاتی را که یاد گرفتم روی صفحه وب بیارم. مکتب دیگه ای که خودم بهش علاقه دارم و دوست دارم در  موردش بیشتر بدونم مکتبی خاطرات...
ما را در سایت خاطرات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5aghaznewday8 بازدید : 42 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 19:22

برام همیشه جالب بوده که همه ما می خواهیم بگیم، من بیشتر میفهمم، من بهتر راهم را پیداکردم، من مهربون ترم، من پرتلاش ترم، من خودمم همیشه . کلا این من از ذهن وکلام نمی افتد. چرا اینطوری هستیم؟ چرا برای لحظه ای خودمون رو در هر حالت جای اشخاص مقابلمون قرار نمی دهیم تا بفهمم او هم دقیقا در این فکر است که حق با اوست.ولی خیلی کم آدمهای را دیدم که خود خود خودشان بودند.  آدمهای ساده  و صادقی بودند . نه سواد چندانی داشتند و نه اهل مطالعه و پیچیده کردن زندگی بودند.و جالبه که هیچ ادعایی هم نداشتند. فقط خودشون را زندگی می کردند و بدون اینکه آگاه باشند یا حتی تلاشی بکنند خودشون بودند. به نظرم خوشبختی هم یعنی همین.هر جا می روم ، هرجا وبلاگی را می خوانم  ، حتی همین نوشته های خودم ، اصلاشباهتی به خودم خیلی وقتا نداره ، خود سانسوری در حد خیلی زیاد در نوشتن اتفاق می افته. حتی خیلی از افکارمون در خلوت کردن ها و تنها بودن ها هم برای خودمون ناشناخته است. چقدر خوب زندگی کردن سخته!!یادمون باشه بهترینی وجود نداره. فقط تلاش برای بهتر شدن هست که معنی پیدا می کنه و آن هم از مجرای کل نگریستن به این جهان می گذره به اینکه من تنهای تنها هیچ نیستم و در سیستمی پیچیده از پدیده ها زندگی می کنم که با هر رفتار و کردارم مسیرزندگی خودم راتعیین می کنم. خاطرات...
ما را در سایت خاطرات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5aghaznewday8 بازدید : 35 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 19:22

عاشقان، گیاهانندکه ریشه‌هایشان فرو رفته است در کف دست من،در استخوان کتف تو ،در جمجمه‌ی شکسته‌ی من .و این خاطرات من و توستکه توت می‌شود یک روز ؛انار می‌شود گاهی ؛که دیروز انگور شده بودکه فردا زیتون و تلخ ...بیژن نجدی خاطرات...
ما را در سایت خاطرات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5aghaznewday8 بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 19:22